بهار را گذاشته ام پشتِ چین هایِ دامنم
چایِ بهارنارنج هم آماده است
تو بیا
من عطرِ اردیبهشت را از همین حالا
از همین بهمنِ یخ زده
به تمامِ دنیا می پاشم
گفته بودم به معجزه ی عشق ایمان بیاور
نیاوردی !
من با همین دامن و همین چای و همین تو
یک دنیا را عاشق می کنم
چشمانت را ببند
و باور نکن که عشق
مرا چه لامذهبی کرده است
که به هیچ صراطی جز تو
مستقیم نمی شود
بهار را گذاشته ام پشتِ لبخندِ تو
تا هربار برایِ من می خندی
تمامِ دنیا را در زمستانی ترین فصل
بوسه بارانی کنم به گرمایِ مرداد
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: